عصر روح الله

مقالات عرفان مظاهری در پروژه اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)-مشاور:دکتر کوچک زاده

عصر روح الله

مقالات عرفان مظاهری در پروژه اندیشه سیاسی امام خمینی(ره)-مشاور:دکتر کوچک زاده

قبله ی اول

این مقاله رو به مناسبت روز قدس نوشتم که به علت طولانی بودن ، آن را به چند بخش تقسیم کردم : 

مقدمه :

هان ای مسلمانان جهان و مستضعفان گیتی ، بپاخیزید و مقدرات خود را به دست گیرید .

... تا کی باید قدس شما در زیر چکمه تفاله های امریکا ، اسرائیل غاصب پایکوب شود ؟

این مقاله در برگیرنده مطالبی درباره تشکیل صهیونیسم ، چشم انداز بحران فلسطین(نگاه به جریان های موجود در فلسطین) ، واکاوی جنگ 33 روزه لبنان ، مواضع قاطع حضرت امام خمینی(ره) در مورد فلسطین و بازتاب جهانی اعلام روز قدس توسط آن بزرگوار ، فلسطین در بیان مبارک رهبر فرزانه انقلاب اسلامی امام خامنه ای (حفظه الله تعالی) ، مروری بر سوالات تاریخی و البته بدون جواب رئیس جمهور در مورد هلوکاست ، انتفاضه و مفهوم آن و همچنین تاثیر انقلاب اسلامی بر انتفاضه و در نهایت نگاهی به وقایع روز قدس 88 و رسوایی دیگری برای جریان نفاق داخل کشور می باشد .

روز قدس روزی است که باید به همه ابرقدرت ها هشدار داد که باید دست خود را از روی مستضعفین بردارید و سر جای خود بنشینید .

 

 

بخش ها :  

 تشکیل صهیونیسم  

 

چشم انداز بحران فلسطین 

 

واکاوی جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی علیه حزب الله لبنان  

 

 

امام خمینی(ره) و فلسطین (مهمترین بخش مقاله)   

 

فلسطین در بیان مبارک مقام معظم رهبری   

احمدی نژاد ، سیاست ضد صهیونیستی و سوالات تاریخی  

 

انتفاضه 

 

  

 

 

مقاله کامل در ادامه مطلب

 

منابع

1-     صحیفه امام خمینی

2-     مستند شاخص

3-     سایت بچه های قلم

4-     خبرگزاری قدس

5-     سایت حوزه  

 

قسمتی ازمقاله در 598 : http://598.ir/View.aspx?id=4987


با خون خود نوشتیم یا مرگ یا فلسطین

قدس 88  

 

 

ادامه مطلب ...

روز قدس

اسرائیل باید از صحنه روزگار حذف شود . 

 

تا چند روز دیگر مقاله ای در این راستا بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت .  

http://www.duelfa.com/wp-content/uploads/2010/08/israel-wiped.jpg 

مکتب امام (ره)، مکتب اسلام ناب محمدی

 مکتب امام (ره)، مکتب اسلام ناب محمدی

اسلام تحجرى و اسلام آمریکایى همانند دو سرقیچى براى قطعه قطعه کردن اسلام 
ناب محمدى به میدان آمده‌اند و خلاف آنچه بسیاری می پندارند،آخرین مقاتله ما _ به مثابه سپاه عدالت _ با دموکراسی غرب نیست، بلکه با اسلام آمریکایی است ، که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیر پاتر است.   

 

اسلام دین است جامع که کارآمدی آن برای اداره جامعه در همه زمینه‌ها و ابعاد، کاملاً اثبات شده و شناخته شده است. نگرشهای غیرجامع به اسلام، دین مبین و سعادت‌بخش را ناقص معرفی کرده و از سوی دیگر باعث پدید آمدن اختلاف بین علما و تردید در مردم خواهد شد. بدیهی است که نگاه یک بعدی به اسلام ، دور از جامعیت اسلام بوده و سبب به وجود آمدن انحرافات بسیارس در جامعه می شود .

در این مقاله سعی بر این است که ویژگی های اسلام ناب محمدی مطابق اندیشه امام روح الله تبییت گردد و مرز بین این اسلام و اسلام امریکایی مشخص شود .

یکی از مواردی که امام خمینی(ره) قبل از بروز نشانه های عینی و خارجی وقایع سیاسی و اجتماعی به تحلیل آن پرداخته است ، بحث اسلام امریکایی است .

مسأله پیدایش جریانی انحرافی از اسلام به نام اسلام امریکایی موضوعی بود که در پیامهای اواخر عمر امام خمینی با حساسیت فراوان مورد تبیین و بازگویی و هشدار قرار گرفته است. که در ادبیات امام خمینی مسأله رویارویی همه‌جانبه امریکا و غرب در قالب تقابل اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی(ص) به مثابه مرکز ثقل رویارویی گسترده فرهنگی و سیاسی آینده جهان اسلام با امریکا و غرب مطرح بود

 

اسلام تحجری و اسلام امریکایی 

امام خمینی(ره) نهادى به نام ولایت فقیه را که اصلى کلامی- فقهى است، بنیان نهاد و براساس این نظریه به حرکت و انقلاب اسلامى پرداخت. سیر این نظریه و ساختارهاى ایجادى آن مى‌تواند ما را به اندیشه‌هاى بعدى امام در برخورد با وقایع پس از انقلاب راهنمایى کند. امام در برخورد با وقایع به دو اسلام و دو نظام فکرى دیگر در کنار اسلام انقلابى و اسلام مردمى که انقلاب براساس آنها به وقوع پیوست اشاره مى‌کند :  

اسلام تحجری و اسلام امریکایی 

اسلام تحجرى یک نوع اسلام نخبگانى است که در تاریخ نخبگان سنت ایرانى ریشه دارد و یک نوع تعامل سیاسی- دینى است که از صفویه تا پیش از انقلاب وجود داشته که همه در یکجا جمع مى‌شود و آن “شاه شیعه” است که این اصطلاح در مقابل خلیفه عثمانى خلق مى‌شود و علمایى خاص به قوت بخشیدن به مملکت شیعه در قالب شاه شیعه تلاش داشته‌اند. لازم به یادآورى است که این رویه همان علماى شیعه نبوده است و تنها کسانى در این وضعیت بوده‌اند که مراجع خاص شیعه بوده‌اند و براى مصالح شیعه و ایران و به عنوان واسطه تظلم خواهى مردم از دولت حضور داشته‌اند و گاهى براى جلوگیرى از انحرافات پادشاهان از آنها به شدت دورى نموده واین رابطه را تحریم مى‌کردند. با روى کار آمدن حکومت پهلوى و ورود مدرنیسم شاهنشاهى دیگر شاه شیعه عملا وجود نداشت و بیشتر یک منصب لفظى بود، چون خلیفه عثمانى دیگر وجود نداشت و پدر و پسر پهلوى نیز شاه شیعه را یدک نمى‌کشیدند؛ به همین دلیل تعاملات شکل خاصى به خود گرفتند و این تعامل به شکل همکارى میان قسمت‌هایى از حوزه و علما با آنها درآمد. این همکارى موجب انشقاق و دو دستگى میان روحانیت شد (تا آنجا که وقایع مسجد گوهرشاد مشهد رخ داد و صدایى از برخى درنیامد)؛ دسته‌اى به همکارى با حکومت پهلوى پرداختند تا آنجا که کاندیداى مجلس ملى شدند و در تار و پود حکومت پهلوى وارد شدند و عده‌اى نیز با حکومت پهلوى و مدرنیسم شاهنشاهى به مخالفت پرداختند. دسته اول به روش شناسى خاص خود پرداختند که همان بردن دین به پستوى خانه‌ها و خصوصى کردن حوزه دین بود. آنها دین را به گونه‌اى تفسیر و روش شناسى کردند که دین یک مقوله فردى واجتماعى قلمداد مى‌شد، به همین دلیل تنها بر فقه تاکید کردند و چارچوب اسلامى را که در کلام ترسیم مى‌شد، به فراموشى سپردند و به اجتماعیات اسلامى به عنوان مستحب، مکروه و مباح ارجاع مى‌دادند که قابل بحث جدى اسلامى نیست. اینها از فقه نیز تنها به طهارت و نجاسات پرداختند و از آنها کتاب‌هاى قطورى ساختند و در مقابل کتاب‌هاى جهاد به شدت کم حجم (و تا اندازه‌اى فراموش شد.) این گروه یک مبناى احساسى وعاطفى براى علم کلام خود برگزیدند و دین را فقط در حب و بغض دیدند و موضوع شناسى حب و بغض را فراموش کردند؛ تا آنجا که یهود را بر اهل سنت در اشغال فلسطین ترجیح دادند و آن قدر دایره حب و بغض را کوچک کردند که به کسى برخورد نمى‌کرد و در خود و اطرافیان محدود و محبوس مى‌شد و آن را اسلام ولایتى نام نهادند. برخى از این گروه به علوم جدیددانشگاهى (از خارج تا داخل کشور) پرداختند، پرداختن به این علوم براى پاسخگویى نبود، بلکه بیشتر براى همان دنیاى فلسفى انتزاعى بود که وضعیت و موقعیت اجتماعى آنها اقتضا مى‌کرد؛ مانند مقایسه مباحث نطقى انتزاعى و مباحث اصولى انتزاعى یا فلسفه تحلیلى که باز هم همان روش شناسى فردگرا بود تا اجتماع‌گرا. ورطه دیگرى که آنها در آن درافتادند، ورطه و گرداب اشتباه وسیله و هدف و یا سازمان و هدف بود. هدف اسلام امر به معروف و نهى از منکر در یک نظام هماهنگ براى رسیدن به یک حیاط طیبه بود و وسیله آن علوم اسلامى ولى آنها علوم اسلامى را هدف قرار دادند و چون هدف را گم کردند به وسیله و سازمان به‌عنوان یک امر انتزاعى نگاه کردند و به یک دور کور معرفتى گرفتار آمدند.

تحجر گرایی به عنوان یک آسیب ، مسئله مهمی است که باید در دوران پس از انقلاب مورد بررسی و تبیین قرار گیرد .

در بینش امام(ره) تحجرگرایی و مقدس مآبی یعنی«محدود کردن اسلام به احکام عبادی و فردی» .

امام قیام مردم علیه ابرقدرت ها را علیه دو چیز بیان کردند : یکی ظلم و بیداد و دیگری تحجر و واپس گرایی .

امام می فرمایند خون دلی که پدر پیرتان از متحجرین خورده از هیچکس نخورده است یعنی دشمن اول اینهایند .

حال به بحث اسلام امریکایی می رسیم که اسلام تحجری نیز زیرمجموعه ای از این اسلام است .


اسلام امریکایی، اسلام عرضه و تقاضاست و آرمان آن تعدیل میان عرضه و تقاضاست، یعنى به دنبال ایجاد تقاضا براى اسلامى هستند که در یک جامعه بى‌هنجار به کار آید؛ پس به اسلام بى‌هنجار محتاج هستند تا بتوانند با جوامع مدرن بى‌هنجار هماهنگ شود. پس در روش شناسى خود به دنبال ایجاد چارچوب معرفتى براى این نوع اسلام هستند. اسلام آمریکایى در یک ساختار سرمایه‌دارى رشد مى‌کند؛ ساختارى که براساس تقاضا براى کالا و عرضه آن بنا مى‌شود و تعدیل اقتصادى یا تعدیل عرضه و تقاضا نیز آرمان چنین نظامى است؛ پس اسلامى که با این نظام عرضه و تقاضا همراهى کند اسلام سرمایه‌دارى یا اسلام آمریکایى است و آن اسلام باید در یک فضاى عقلانیت ابزارى تفسیر شود. اسلام تفسیر شده در فضایل عقلانیت ابزارى اسلامى است که خودش هدف نیست بلکه ابزارى براى رشد و توسعه و سرمایه‌دارى است؛ این اسلام یک اسلام فردگرا و مخصوص و منحصر در فضا و حوزه خصوصى تا حوزه عمومى و روش‌شناسى است. این اسلام یک روش شناسى فردگراست. اسلام فرهنگی، اجتماعی، سیاسى و اقتصادى براساس یک نوع اسلام سوسیالیستى بنا مى‌شود (اسلام فردگراى فرهنگی، اجتماعی، سیاسى و اقتصادی)؛ اسلامى که از فقه اجتماعى بیرون نمى‌آید و فقه اجتماعى با آن مخالف است؛ پس به تصوف خودمحور و فردگرا پناه برده مى‌شود و فقه اجتماعى مدیریتى خطى مى‌شود. روش شناسى اسلام آمریکایى بر روش‌شناسى فلسفه تحلیلى فردگرا بنا مى‌شود. این فلسفه بر زندگى روزمره تکیه مى‌کند و نفس الامر خود نیز معانى زبانى روزمره را مى‌گیرد و در بعد فرهنگى بر فرهنگ مبتذل روزمره یا فرهنگ عوام پسند نیز صحه مى‌گذارد که به طور عملى هم به عقلانیت ابزارى براى رشد تقاضا براى کالا تبدیل مى‌شود و هم به فرهنگ مصرفى عوام پسند اصالت مى‌دهد. این حرکت از اواخر دفاع مقدس ایران شروع شد و پس از جنگ با تعدیل اقتصادى تجسم یافت و در تجسم بخشیدن نرم افزارى به اسلام آمریکایى تلاش کردند یک اسلام غنامحور، مصر‌ف‌گرا، شهوت دوست، تجمل نما و عوام پسند را با دانشگاه آزاد و جزایر آزاد و اقتصاد آزاد به انجام برسانند .

اسلام امریکایی یکی از واژه هایی بود که در اشاره به وجود اسلام فردی و معرفی سکولاریسم در اسلام توسط حضرت امام(ره) به کار برده شد . اسلامی که شناسایی آن در هر زمان و مکانی منجر به شناخت حق از باطل در زندگی سیاسی هر فردی خواهد شد که به سعادت اجتماعی همه افراد جامعه می انجامد .

همیشه این سوال در ذهن ها پرورانده می شود که مگر نمی توان مسلمان بود و در آمریکا هم زندگی کرد، مگر نمی شود مسلمان بود و رابطه خوبی هم با آمریکا داشت؟ اصلا ایندو چه منافاتی باهم دارد؟ این تضادها میان اسلام و آمریکا در سیاستهایی که از سرمایه داری ناشی می شود مشخص شده که سلطه طلبی نظام سرمایه داری بر فقرا به هیچ وجه قابل قبول از سوی اسلام نمی باشد.
امام در تبیین به باطل رفتن نفسانیات متذکر می شود که اسلام آمریکایی یعنی عدم دخالت دین و علما در جریان حکومت، « آنها مى‏دانند که باید بگویند اسلام، امریکا هم براى اسلام دلش مى‏سوزد، اما اسلام امریکایى در زمان شاه هم بود، اسلام امریکایى بود، کسى حق نداشت دخالت در هیچ امرى بکند. اسلام امریکایى این بود که مُلّاها باید بروند درسشان را بخوانند، چکار دارند به سیاست. با صراحت لهجه مى‏گفتند. از بس تزریق شده بود در این مغزها باورشان آمده بود که ما باید برویم توى مدرسه درس بخوانیم، چکار داریم به اینکه به ملت چه مى‏گذرد؛ آن امر مردم، امر حکومت با قیصر (شاه) است به ما چه ربطى دارد.» (صحیفه امام، ج‏17، ص: 534) آنگاه چه ضمانتی وجود دارد که حکومت به سعادت بشری یعنی آنچه که دین دنبال می کند بیانجامد؟ به عبارت دیگر وقتی علمای دین بعنوان منتقد یا حرکت دهنده جریانهای حاکم بر حکومت حضوری نداشته باشند آنگاه بین جامعه اسلامی با جامعه لیبرالیستی چه فرقی دارد؟
رهبر انقلاب در جهت شناسایی بهتر اسلامی آمریکایی در توصیه به مردم برای انتخاب نمایندگان اصلح به شاخص بندی اسلام ناب و اسلام آمریکایی می پردازد، « مردم شجاع ایران با دقت تمام به نمایندگانى رأى دهند که متعبد به اسلام و وفادار به مردم باشند و در خدمت به آنان احساس مسئولیت کنند، و طعم تلخ فقر را چشیده باشند، و در قول و عمل مدافع اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنجدیدگان تاریخ، اسلام عارفان مبارزه جو، اسلام پاک طینتان عارف، و در یک کلمه، مدافع اسلام ناب محمدى- صلى اللَّه علیه و آله وسلم- باشند. و افرادى را که طرفدار اسلام سرمایه دارى، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بى‏درد، اسلام منافقین، اسلام راحت طلبان، اسلام فرصت طلبان، و در یک کلمه، اسلام امریکایى هستند طرد نموده و به مردم معرفى نمایند.» (صحیفه امام، ج21ص9) به عبارت دیگر اسلام آنجایی که ارزش گذاری افراد به ثروتهایشان است و طبقه بندی های اجتماعی براساس ثروت شکل می گیرد یک اسلام آمریکایی است.
ایشان در این بیانات در تبیین اسلام ناب به عارفان مبارزه جو و پاک طینتان عارف اشاره می کند، در اینجا امام به وجود عدم تضاد بین عرفان و مبارزه و زندگی اجتماعی اشاره کرده و این نوع عرفان را می ستاید.
امام در پیامی که برای حج خونین سال 1366 فرستاد به توضیح تروریست بودن اسلام آمریکایی پرداخت، «ما در عین حال که شدیداً متأثر و عزادار از این قتل عام بى‏سابقه امت محمد- صلى اللَّه علیه و آله و سلم- و پیروان ابراهیم حنیف و عاملین به قرآن کریم گردیده‏ایم ولى خداوند بزرگ را سپاس مى‏گزاریم که دشمنان ما و مخالفین سیاست اسلامى ما را از کم عقلان و بیخردان قرار داده است، چرا که خودشان هم درک نمى‏کنند که حرکتهاى کورشان سبب قوّت و تبلیغ انقلاب ما و معرف مظلومیت ملت ما گردیده است و در هر مرحله‏اى سبب ارتقاى مکتب و کشورمان را فراهم کرده‏اند که اگر از صدها وسیله تبلیغاتى استفاده مى‏کردیم و اگر هزاران مبلّغ و روحانى را به اقطار عالم مى‏فرستادیم تا مرز واقعى بین اسلام راستین و اسلام امریکایى و فرق بین حکومت عدل و حکومت سرسپردگان مدعى حمایت از اسلام را مشخص کنیم، به صورتى چنین زیبا نمى‏توانستیم، و اگر مى‏خواستیم پرده از چهره کریه دست نشاندگان آمریکا برداریم و ثابت کنیم که فرقى بین محمدرضاخان و صدام امریکایى و سران حکومت مرتجع عربستان در اسلام زدایى و مخالفتشان با قرآن نیست و همه نوکر امریکا هستند و مأمور خراب کردن مسجد و محراب و مسئول خاموش نمودن شعله فریاد حق طلبانه ملتها، باز به این زیبایى میسر نمى‏گردید، و همچنین اگر مى‏خواستیم به جهان اسلام ثابت کنیم که کلیدداران کنونى کعبه لیاقت میزبانى سربازان و میهمانان خدا را ندارند و جز تأمین امریکا و اسرائیل و تقدیم منافع کشورشان به آنان کارى از دستشان برنمى آید، بدین خوبى نمى‏توانستیم بیان کنیم و اگر مى‏خواستیم به دنیا ثابت کنیم که حکومت آل سعود، این وهابیهاى پست بیخبر از خدا بسان خنجرند که همیشه از پشت در قلب مسلمانان فرو رفته‏اند، به این اندازه که کارگزاران ناشى و بى‏اراده حاکمیت سعودى در این قساوت و بى رحمى عمل کرده‏اند، موفق نمى‏شدیم و حقا که این وارثان ابى سفیان و ابى لهب و این رهروان راه یزید روى آنان و اسلاف خویش را سفید کرده‏اند.»(صحیفه امام، ج20 ص349)
امام در سالگرد شهادت زائران ایرانی به زرسالاری و تحجرگرایی در موافقت با اسلام آمریکایی اشاره می کند، «مگر مسلمانان نمى‏بینند که امروز مراکز وهابیت در جهان به کانونهاى فتنه و جاسوسى مبدل شده‏اند، که از یک طرف اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام ملّاهاى کثیف دربارى، اسلام مقدس نماهاى بیشعور حوزه‏هاى علمى و دانشگاهى، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه داران بر مظلومین و پابرهنه‏ها، و در یک کلمه «اسلام امریکایى» را ترویج مى‏کنند؛ و از طرف دیگر، سر بر آستان سرور خویش، امریکاى جهانخوار، مى‏گذارند ..» ( صحیفه امام، ج‏21، ص81)
تعریفی که در اینجا امام از اسلام امریکایی ارائه می دهد توجه ایشان به علمای دین است که آنها موجب دامن زدن به اینگونه قرائت از اسلام می شوند. ایشان در پیامی به مناسبت ترور سید عارف حسین حسینی یکی از علمای برجسته پاکستان، به سختی مبارزه با اسلام آمریکایی اشاره می کنند، «ولى راه مبارزه با اسلام امریکایى از پیچیدگى خاصى برخوردار است که تمامى زوایاى آن باید براى مسلمانان پابرهنه روشن گردد؛ که متأسفانه هنوز براى بسیارى از ملتهاى اسلامى مرز بین «اسلام امریکایى» و «اسلام ناب محمدى» و اسلام پابرهنگان و محرومان، و اسلام مقدس نماهاى متحجر و سرمایه داران خدانشناس و مرفهین بى‏درد، کاملًا مشخص نشده است. و روشن ساختن این حقیقت که ممکن نیست در یک مکتب و در یک آیین دو فکر متضاد و رودررو وجود داشته باشد از واجبات سیاسى بسیار مهمى است..» (صحیفه امام، ج‏21 ص121)
با توجه به بیانات مختلف حضرت امام در هر عصری لازم است با توجه به شاخصهای اسلام آمریکایی و اسلام ناب به جریان شناسی زمان حاضر پرداخت تا در شناسایی باطل و پیروی از حق به سعادت اجتماعی دست یابیم. 

 

اسلام ناب محمدی


اسلام ناب محمدى که آن را اسلام اصلى مى‌نامند، اسلامى است که توسط نخبگان ترسیم نمى‌شودبلکه توسط مردم براساس فطرت الهى ترسیم مى‌شود و در زندگى طیبه تجلى مى‌یابد و این همان اسلامى بود که براساس آن انقلاب اسلامى رخ داد و جنگ عراق با ایران را به سامان رسانید؛ همان اسلام خودجوش و پویا که پیامبران بر آن تکیه کردند؛ همان اسلامى که جهان اسلام را از نظر تاریخى و جغرافیایى پوشش مى‌دهد و هویت اسلامى آنها را مى‌سازد. روش شناسى اسلام ناب یک روش شناسى اجتماعى است که براساس انسان اجتماعى یا فطرت انسانى بنا مى‌شود و فقه اجتماعى براساس مصلحت در جامعه دنبال مى‌شود و در همین جهت از تاریخ وعلوم اجتماعى (مردم شناسى و جامعه شناسی) بهره مند مى‌شود. همه اینها در پناه دولت کریمه‌اى است که به دنبال ساختن حیات طیبه و انسان‌هاى اولوالالباب است که در پناه عدالت جامعه مردم محور و معنویات مبتنى بر آن به تحقق مى‌رسد. امام در الرسائل روش‌شناسى اصول فقه‌گرا را که بحث انتزاعى روش شناسى را رقم مى‌زند، نقد مى‌کند و بیشتر بر فقه کلام محورى تاکید مى‌کند که قدرت پویایى اجتماعى را با خود دارد و نه دچار فقه‌گرایى مى‌شود مثل اسلام تحجرى و نه دچار پویاگرایى مدرنیسم مثل اسلام آمریکایى مى‌شود. این فقه کلام محور آرامش بخش است، چون با محور کلامى زندگى محور همراه است و هم پویایى غیربحران‌زا را رقم مى‌زند. همه این چارچوب‌ها در نظریه ولایت فقیه جمع مى‌شود نظریه‌اى که مشروعیت انقلاب را نزد امام و امت او رقم زد وهمراهى مردم با امام را تا پاى جان به وجود آورد. این نظریه حکومت اسلامى را به عنوان تجسم ابعاد اسلامى بر تمامى احکام اسلامى مقدم مى‌شمرد و آن را حاکم و وارد بر تمامى احکام و موضوعات آن مى‌داند. این حکومت برخاسته از اراده انسان‌هاى بافطرت پاک و اولوالالباب و راسخ در علم است. پس این حکومت از مردم است و بر مردم حکومت مى‌کند و نمى‌تواند لحظه‌اى از مردم دورى کند و حالت نخبگان و اشراف به خود بگیرد؛ چرا که اگر این حالت را به خود بگیرد، نفى وجودى و ماهیتى خود را رقم زده است. اسلام تحجرى و اسلام آمریکایى که برخاسته از اراده نخبگان به دور از مردم است، با ولایت فقیه برخاسته از نظریه انسان کامل خادم به خلق خدا براى خدا درگیر شد. اسلام تحجرى با فقه و اصول فقه خود محور غیرناظر به کلام و غیرناظر به موضوع شناسى به جنگ دست یازید و اسلام آمریکایى با هنجار و باورشکنى و تقدس زدایى شروع کرد و با علم تجربه گرایى و تقدس باورى به آن به این جنگ دست یازید و مدیریت کارآمد علمى که بر عقلانیت ابزارى استوار گشته است را به رخ کشید و براى آن کابینه کارى ترسیم کرد و با آزادسازى اخلاقى و ارزشى راه را براى اهداف فوق هموار کرد. پس اسلام تحجرى و اسلام آمریکایى همانند دو سرقیچى براى قطعه قطعه کردن اسلام ناب محمدى به میدان آمده‌اند و هر روز با نزدیک‌تر شدن به هم و ساختن چارچوب‌هاى فکرى مشترک در رسیدن به هدف خود تلاش مى‌کنند؛ چرا که با این کار اسلام تحجرى وجاهت بر باد رفته خود را به دست مى‌آورد و اسلام آمریکایى راه خود را براى ایجاد یک مدنیت انگلى هموارتر و صاف‌تر خواهد یافت.  

اسلام تمامش سیاست است 

اسلام این نیست. واللَّه اسلام تمامش سیاست است. اسلام را بد معرّفى کرده‏اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه مى‏گیرد. من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح دست بگیرم؛ من پاپ نیستم که فقط روزهاى یکشنبه مراسمى انجام دهم و بقیه اوقات براى خودم سلطانى باشم و به امور دیگر کارى نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامى اینجاست‏ .( صحیفه امام ، ج‏1 ص : 270) 

مروری بر ویژگیها و مشخصات اسلام ناب محمدی(ص) از نگاه امام خمینی(ره)


1) ذو ابعاد بودن اسلام:« اسلام مکتبی است که در تمام شئون فردی و اجتماعی و مادی و معنوی و فرهنگی و سیاسی و نظامی و اقتصادی دخالت و نظارت دارد.
آنقدر آیه و روایت که در سیاست وارد شده است در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند کتاب فقه که ملاحظه می کنید هفت، هشت تایش کتابی است که مربوط به عبادت است. باقیش مربوط به سیاسات و اجتماعیات و معاشرات و اینطور چیزهاست.
آنی که می گوید دین از سیاست جداست تکذیب خدا را کرده است، تکذیب رسول خدا را کرده است، تکذیب ائمه هدی را کرده است.»
2) مدافعان اسلام ناب:«پابرهنگان، مظلومان و فقرای جهان... افراد مجاهدی که به دنبال حق و عدالتند، دین کسانی که آزادی و استقلال می خواهند، مکتب مبارزان و مردم، ضد استعماری است.»
3)نمای اسلام ناب محمدی:« اسلام پابرهنگان زمین، اسلام مستضعفین، اسلام رنج دیدگان تاریخ، اسلام عارفان خداجو، اسلام پاک طینتان عارف...اسلامی که تمام اقشار در آن به رفاه زندگی کنند، اسلامی که همه آزاد باشند، اسلامی که استقلال را برای ما حفظ کند، اسلامی که طبقات ضعیف را برومند کند.»
4)تحجرگرایی معارض با اسلام ناب:« باید تلاش کنیم زهد و قدس اسلام ناب محمدی را از زنگارهای تقدس مآبی و تحجرگرایی اسلام آمریکایی جدا کرده و به مردم مستضعفمان نشان دهیم. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان در حوزه های علمیه کم نیست. طلاب عزیز از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند اینان مروج اسلام آمریکایی اند و دشمن رسول الله (ص). »
5)سیاسی بودن اسلام ناب:« در صدر اسلام در دو زمان، دو بار حکومت اصیل اسلام محقق شد. (حکومت رسول خدا و حکومت حضرت امیر)... در این دو مورد ارزشهای معنوی حکومت می کرد. یعنی یک حکومت عدل برقرار و حاکم ذره ای از قانون تخلف نمی کرد. حکومت در این دو زمان حکومت قانون بوده است. حکومتی که ولی امرش در مقابل قانون با پایین ترین فردی که در آنجا زندگی می کنند علی السواء باشد... برای اینکه قانون اسلام، قانون الهی است و همه در مقابل خدای تبارک و تعالی حاضرند، چه حاکم و چه محکوم، چه پیامبر و چه امام و چه سایر مردم.»
6)اسلام ناب و حقوق سیاسی همگانی:« در دانشگاه بعضی از اشخاص رفتند گفته اند که دخالت در انتخابات دخالت در سیاست است و این حق مجتهدین است....دانشگاهیها بدانند این را که همانطوری که یک مجتهد در سرنوشت خودش باید دخالت کند، یک دانشجوی جوان هم باید در سرنوشت خودش دخالت کند... این توطئه ای است برای اینکه شما جوانها را مأیوس کنند.»
7)معنای هنر در اسلام ناب: «تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهنده اسلام ناب محمدی (ص)، اسلام ائمه هدی (ع)، اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگان تاریخ، تلخ و شرم آور محرومیتها باشد..... هنر در مدرسه عشق نشان دهنده نقاط کور و مبهم موضوعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، نظامی است. هنر در عرفان اسلامی ترسیم روشن عدالت و شرافت و انصاف و تجسم تلخکامی گرسنگان مغضوب قدرت و پول است.»
8)ضرورت تبیین مرز اسلام ناب با اسلام آمریکایی:«راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی های خاصی برخوردار است که تمامی زوایای آن باید برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد. که متأسفانه هنوز برای بسیاری از ملتهای اسلامی مرز بین اسلام آمریکایی و اسلام ناب محمدی و اسلام پابرهنگان و محرومان و اسلام مقدس نماهای متحجر و سرمایه داران خدا نشناس و مرفهین بی درد کاملاً مشخص نشده است. »
9)مبارزه مستمر بر مبنای باور اعتقادی:«تا شرک و کفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستیم ما بر سر شهر و مملکت با کسی دعوا نداریم. ما تصمیم داریم پرچم «لااله الا الله » را بر قلل رفیع کرامت و بزرگواری به اهتزاز در آوریم... من به تمام دنیا با قاطعیت اعلام می کنم اگر جهانخواران بخواهند در مقابل دینمان بایستند، ما در مقابل همه دنیای آنان خواهیم ایستاد.»
10)ضرورت آمادگی نظامی برای بسط اسلام ناب:« من به عنوان فرمانده کل قوا به مسئولان و تصمیم گیرندگان نیز دستور می دهم که در هیچ شرایطی از تقویت نیروهای مسلح و بالا بردن آموزشهای عقیدتی و نظامی و توسعه تخصصهای لازم و خصوصاً حرکت به طرف خودکفایی نظامی غفلت نکنند و این کشور را برای دفاع از ارزشهای اسلام ناب و محرومین و مستضعفین جهان در آمادگی کامل نگه دارند و مبادا توجه به برنامه های دیگری موجب غفلت از این امر حیاتی گردد.
ملتی که در خط اسلام ناب محمدی (ص) و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجرگرایی و مقدس نمایی است، باید همه افرادش بسیجی باشند و فنون نظامی و دفاعی لازم را بدانند.» 

 

و در کلام آخر 

خلاف آنچه بسیاری می پندارند،آخرین مقاتله ما _ به مثابه سپاه عدالت _ نه با دموکراسی غرب که با اسلام آمریکایی است ، که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیر پاتر است . 

منابع : 

 1-     صحیفه امام خمینی(ره)

      2- سایت رشد

      3- سایت حوزه

      4- پایگاه تحلیلی استقامت : تبیان آثار موضوعی: دفتر پنجم، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی   (ره)، سال 1374

       5- آسیب شناسی حرکت های مذهبی بعد از جنگ - سخنرانی وحید جلیلی در دانشگاه علم و صنعت،سال 1381    

      6- روزنامه رسالت

      7-  دولت پایدار حق فرا می رسد-شهید آوینی


 

همین مقاله در پایگاه 598 :  

  

http://598.ir/View.aspx?id=4715 

  

مقاله  مکتب امام (ره)، مکتب اسلام ناب محمدی در مسابقه اسلام امریکایی پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی به عنوان برنده اعلام شد .